خدای تعالی توسط آن فقیه وحی فرستاد که:«من به خاطر این سپاسگزاری وشکر بنی اسرائیل،ده سا ل دیگر از مدّت غیبت راکم کردم وفرجشان تاسی سال دیگر می رسد.»
این بار بنی اسرائیل در مقام سپاسگزاری گفتند:هر نعمتی که به ما رسد از ناحیه خدای مهربان است .
باز خدای تعالی وحی فرستادکه :«به ایشان بگو:من ده سال دیگر از آن مدّت را کم کردم وفرجشان بیست سال دیگر می رسد».
بنی اسرائیل مجدداً عرضه داشتند:هیچ کس جز خدای منّان نمی تواند به کسی خبری برساند.»این بار هم مورد لطف پروردگار قرار گرفتند و وحی آمد که:«من مدّت باقیمانده را فقط ده سال قرار دادم».
در این هنگام بنی اسرائیل که طبعاًاز شدّت شوق وشادی صدایشان به گریه وزاری بلند شده بود عرضه داشتند:بدیها را هیچ کس غیر از خدا نمی تواند رفع کند.
وحی رسید که:«ناراحت نباشید ؛من همین آلان اجازه دادم که فرجتان برسد.»
این جا بود که حضرت موسی علیه السّلام با سنّی نزدیک 80 سال سوار بر الاغ ،از دور ظاهر گردید.در آن زمان ایشان تازه از مدین برگشته بود.وقتی که به جمعیت رسید،سلام کرد.آن فقیه حضرت را شناخت،امّا می خواست بنی اسرائیل هم به ایشان شناختی پیدا کنند،لذا عرض کرد:
اسم شما چیست؟فرمود:«موسی».
عرضه داشت: فرزند که هستی؟
فرمود:«پسر عمران».
پرسید: کدام عمران؟
فرمود:«قاهث بن لاوی بن یعقوب».
عرض کرد: برای چه تشریف آورده اید؟
فرمود:«من آلان با رسالت الهی آمده ام ومبعوث شده ام».
در این جا آن فقیِه با معرفت و وظیفه شناس از جا برخاست ودست حضرت را بوسید وایشان هم وارد جمع بنی اسرائیل شد ونشست وبا حضور خود وفرمایشات خویش آنان را خشنود کرد ودستورات لازم را داد.
بعد هم به آنان فرمو:«متفرّق شوید».
واز همین زمان ظهور حضرت موسی آغاز شد، که البتّه فرج نهایی بنی اسرائیل زمان غرق شدن فرعون بود که پس از 40 سال اتّفاق افتاد و تا آن وقت باز هم بنی اسرائیل در فشارها ی فرعونیان بودند،ولی به خاطر حضور موسی این فشار ها کمتر شده بوده(1)...
--------------------------------------------------------------------------------
1- ماجرای غیبت وظهور حضرت موسی علیه السّلام را از کنار هم گذاشتن چند آیه وحدیث به این صورت در آورده ایم . مدارک این آیه واحادیث از قرارند:سوره هود،آیه 72.
کمال الدین ،ج1،ص145،ح12،وص152،ح14.
بحارالانوار،ج52،ص131،ح34.از تفسیر عیّاشی،ج2،ص154.
------------------------------------------------------------------------------
رونوشت :عطش انتظار «محمدیوسفی»
منبع:navayemontazeran.parsiblog.com