قرار گذاشتندکه به بیابان مشخصی بروند ودر آن جا مجلسی تشکیل دهند وایشان راجع به موسی علیه السّلام بر ایشان سخن بگوید.در آن مجلس که شبی مهتابی برگزار شد،آن فقیه اوصاف حضرت را بیان می کردواز نزدیک شدن ظهورش خبر می داد.در این بین موسی علیه السّلام که جوانی 28 ساله بود،سوار بر استری که روپوش خز بود،به نزدشان آمد.او که همراه جمعی از فرعونیان برای تفریح از کاخ سلطنتی خارج وخودش را از آن جمع کنار کشیده بود،به طرف بنی اسرائیل آمده بود.
وقتی آن عالم ایشان را دید،حضرتش را شناخت ؛لذا از جا برخاست وخود را بر پاهای او انداخت وآنها رابوسید وعرضه داشت«خدا را شکر که از دنیا نرفتم وشما را زیارت کردم».
بنی اسرائیل تا این منظره را دیدند،دانستند که آن شخص همان قائم آنهاست ،پس خود را در درگاه الهی به خاک مذلّت انداخته وسجده نمودندواو را شکر کردند.در این جا موسی علیه السّلام فقط فرمود:«امیدوارم خدای تعالی فرج شما را تعجیل فرماید».
واز چشم آنها مخفی شد این اوّلین غیبت حضرت موسی از اهل وقومش بود که 28سال طول کشید .
از این به بعد غیبت دوم آن حضرت شروع شد و حدود 45 سال به همین منوال گذشت. در این زمان که سنّ ایشان به حدود 70رسیده بود روزی «قبطی»ً را که با یک اسرائیل درگیر شده بود کشت واین قضیّه برای او گرفتاری درست کرد،به طوری که مجبور شد از آنجا فرار کند وبه«مدین»برود.در انجا 10 سال در خدمت «شعیب»بود وپس از آن به سمت مصر باز گشت. از طرفی در این مدّت فشار ها بر بنی اسرائیل بیشتر شد و اوضاع بر آنها سخت تر می گذشت،به طوری که دوباره آن شخص فقیه مخفی شد.
باز بنی اسرائیل سراغ اورفتندوگفتند:«ما نمی توانیم مخفی بودن تو را تحمّل کنیم».
این بار هم به بیابانها رفتند،او هم آنان را با کلمات خویش آرامش داد،ولی تصمیم گرفتند که 40 روز در درگاه الهی گریه وزاری کنندتا خدا برای آنان فرجی برساند این کار را تا 39 روز انجام دادند،در شب چهلم آن فقیه به آنان اعلام کرد که خداوند می فرمایدکه:«چهل سال دیگر فرج خواهد رسید».
تمام بنی اسرائیل به خاطر نعمت بزرگ وفرج وگشایش الهی که موجب شده بود بیش از 150 سال از غیبتشان کم شود،خدای را شکر وسپاس گفتند وزبانشان به حمد گویاشد.
ادامه دارد.....
قبطی:همان فر عونیان که از قوم او هستند.
منبع:navayemontazeran.parsiblog.com